تفسیر محبت



بسم الله الرحمن الرحیم

 

سال 1393 که از کربلا برگشتیم

تصمیم گرفتیم که دیگر در این وبلاگ مطلبی ننویسیم

ولی الان سال 1399 هست و 6 سال گذشته است و فکر کنیم دوباره برای نوشتن امن باشد

 

و اما زندگی

 

مستقیم می رویم سر اصل مطلب

از دانشگاه

از پژوهشکده

از دانشجوها و دانشجونماها

 

درست وسط یک بازی هستیم

که طراحان آن از قبل مشخص هستند

 

دانشجویان استاد که بیشتر از اینکه دانشجو باشند، بازیگرند

انسان هایی که عروسک خیمه شب بازی اند.

عروسک خیمه شب بازی ملأ و مترف

 

پژوهشکده که می رویم

افراد آن جا می گویند: باید سایت PLINK را مانند قرآن حفظ کنی

می گویند می خواهیم مستقل باشی 

برای همین کمکی نمی کنیم

می گویند علمی حرف بزن

گاهی هم تحقیر و توهین و کارشکنی

 

اگر مستقل بودن است

دیگر مشاور بودن چه معنا دارد؟!

پول بیت المال باید صرف فردی شود که واقعا مشاور باشد؟!

 

آدمی حس یک مسلمان را دارد در زمین فرعون

که قوم اش را شیعه شیعه می کرد

و به بنی اسرائیل ظلم.

 

نمی داند چرا باید در پژوهشکده بماند.

چرا باید افسارش را دست انسان هایی بدهد

که واقعا گاهی به این نتیجه می رسد که از انسانیت بویی نبرده اند

 

با فردی رو به رو می شود که با او خوب برخورد می کند

بعد می گویند جلسه است

یکدفعه آن انسان از این رو به آن رو می شود

این قدر حرف های دروغ و متناقض از انسان های آن جا شنیده است.

 

که اصلا علاقه ای به دیدن شان ندارد

 

از وقتی که وارد دانشگاه شده است وسط یک بازی است

دیالوگ ها همان دیالوگ هاست

فقط بازی گرها متفاوت.

 

تمام پیام رسان های اش هم زیر نظر است

و کافی است که حرفی از اسلام بزند

و دوباره تحریم ها و سخت گیری ها شروع.

حرف حق به مذاق عده ای خوش نمی آید، خوش نمی آِید دیگر

 

و افرادی که حقیر باشند

برای بالا کشیدن خود راهی جز تحقیر نمی بینند

و برخی هنوز یاد نگرفته اند که تمی توان با پا گذاشتن روی جنازه دیگران بالا رفت.

 

بعضی ها هنوز تعز من تشاء و تذل من تشاء را درک نکرده اند

هنوز نمی داند چرا باید از گمراه کنندگان عضد بگیرد.

 

نیک می داند که ژنتیک نیست

جن تیک است.

 

وقتی می رود پژوهشکده کاملا تسلط شیطان را برخود می بیند

اینکه کارهایی می کند که بی اختیار است

چه ارواح خبیثی آن جا حضور دارند.

خدا داند

 

می داند آن جا که می رود نباید حرفی بزند

چون از همان حرف

بر علیه اش استفاده می شود

حتی به دانشجونماهای استادش نیز اعتمادی ندارد

 

خیلی ها ولیجه هستند.

و نباید به آن ها اعتماد کند.

 

کلا فضا، فضای جنگ است

 

ولی هنوز نمی داند که چرا او باید پای حضور در این جنگ را امضا کند؟!

و چرا باید کارمند محلی شود

که هیچ رحم و مروتی در قبال او ندارند.

 

می گویند آقایان می توانند با اهل کتاب مشارکت کنند

ولی می گویند ولی خانم ها نباید اهل کتاب شود

ولی در پژوهشکده،

افسار دست اهل کتاب است.

اهل کتابی که میزانی در وجودشان فرعونیت موج می زند

 

این گونه نیست که صحنه را نبیند

می بیند، نیک می بیند.

 

اگر اپلای نکرد، از این جهت بود که کارمند فرعون نباشد

از این جهت بود

که از او 

آبی برای فرعون گرم نشود.

 

حال؛ اینکه بخواهد در اینجا باشد

ولی باز هم برای فرعون خدمت کند،

به این راضی نمی شود، کار زیاد است، ولی کار برای خدا کم است.

 

و او خیلی وقت است که می خواهد

فقط برای خدا کار کند

 

آیا می توان در این زمین بود

و برای خدا کار کرد

 

 

یاحق


بسم الله الرحمن الرحیم

 

گاهی آدمی با خود می اندیشد که وقتی خدای به این بزرگی هست

وقتی خداوند آسمانی به این بزرگی خلق کرده است

اگر آدمی سؤالی در مورد خلقتی دارد

آیا بهتر است از خالق بپرسد

یا از مخلوق

 

کلا اینکه چرا انسان ها در جایی که خالق شان وجود دارد

درب خانه مخلوق را می زنند

به نظر

بواسطه جهل است.

 

همان ما قدر الله حق قدره

 

و نکته جالب دیگری که هست این است که

حضرت موسی علیه السلام

در مقابل فرعون

هیچ نداشت و دست اش خالی خالی بود.

ولی خداوند آن چنان دست اش را خودش پر کرد که فرعون نابود شد.

 

انسانی که از طرف خداوند نزد فرعون می رود

تکیه و نگاه اش به خداوند است

نه به مخلوق خداوند

 

اینکه حضرت موسی علیه السلام از کجا به کجا رسید

مطمئنا برای اخلاص شان است 

فقط اخلاص

 

هر چقدر انسان خالق اش را بهتر بشناسد

در برابر خداوند هم خاضع تر می شود

و این خضوع در نایابی است.

 

یاحق


بسم الله الرحمن الرحیم

 

دنیا رو ببین

پیامبر وقتی یک روز خاک روبه روی سرشون نمی ریختن.

احوال طرف را می پرسیدن 

 

 

 

اینا یک روزه خاک روبه بریزی

می فرستنت زندان

تا دلا و راست نشی باهات کار نمی کنند

 

بعد همینا برای پیامبر جشن می گیرند.

 

دنیا را ببین

 

خاکروبه ریختن آزمایشی برای شناسایی پیامبر

و نشان دادن چهره واقعی  برخی ها به خودشان

 

یاحق 


آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها